حتما شنیدهاید که میگویند «تا وقتی خودت را دوست نداشته باشی نمیتوانی از دیگران انتظار داشتهباشی به تو علاقه داشته باشند.» از سوی دیگر تا زمانیکه نسبت به خودمان احساس عشق را تجربه نکنیم نمیتوانیم به دیگری نیز عشق واقعی را هدیه بدهیم. بااینحال تجربیات دردناک کودکی، تربیت نادرست و آنچه جامعه اغلب به ما القا میکند گاهی فرصت خود دوستی را از ما میگیرد یا آن را ناپسند جلوه میدهد. با تمام اینها، خوشبختانه دوست داشتن خود یک مهارت آموختنی است و تنها نیاز به کمی تلاش دارد. در این مقاله به معنی علاقه به خود، روشهای تقویت آن و تفاوت آن با خود خواهی میپردازیم. با ما همراه باشید.
خود دوستی یا دوست داشتن خود به چه معناست؟
عشق به خود یا خود دوستی (به انگلیسی: Self-Love) یعنی برای خود ارزش قائل شویم، خود را بیقید و شرط دوست داشتهباشیم و قدردان تلاشهایمان باشیم. محبت (توجه مثبت) بیقید و شرط مفهومی است که اولین بار توسط روانشناس و محقق، کارل راجرز مطرح شد؛ منظور از این عبارت، نوعی از عشق و دوست داشتن است که به معیارهای دیگر گره نخورده باشد و شرطی نباشد.
خود دوستی بر چهار پایه استوار است:
- احساس خودارزشمندی،
- خودآگاهی،
- عزت نفس،
- خودمراقبتی.
دوست داشتن بدون قید و شرط یعنی فارغ از تمام اشتباهاتی که در گذشته داشتهایم، تجارب سخت، دردناک یا پیچیدهمان و بدون توجه به ویژگیها و صفتهای مثبت و منفی، به خودمان علاقه داشته باشیم و خود را همینطور که هستیم بپذیریم. خود دوستی و عشق واقعی نسبت به خود رابطهای مستقیم با سلامت روان دارد.
چه اهمیتی دارد که خودمان را دوست داشته باشیم؟
علاقه نسبت به خود یک معیار حیاتی و ضروری برای سلامت روان است. ممکن است افراد کمالطلب و سختگیر، خود دوستی را برابر با آسان گرفتن به خود و رها کردن زندگی فردی به حال خود بدانند اما اینطور نیست. علاقه داشتن به خودمان به این معنا نیست که برای خود اهداف بلندپایه و استانداردهای سطح بالا قائل نیستیم، بلکه دوست داشتن خودمان قرار است به بهبود اعتماد به نفس ما کمک کند و انگیزه لازم و کافی برای حرکت در راستای اهداف را در ما ایجاد نماید.
عشق به خود رفتارهای آسیبزننده به خود را کاهش میدهد، توانایی «نه!» گفتن به آنچه نمیخواهیم یا نمیتوانیم را ایجاد میکند و کمک میکند خودمان را اولویت خود قرار بدهیم. عشق به خود همچنین اضطراب را کاهش میدهد، میزان و آسیب افکار منفی را کنترل میکند و فشارهای بینتیجه را از دوش ما برمیدارد.
مزایای خود دوستی
طی سالهای اخیر موضوع خود دوستی بیش از گذشته مورد توجه نظریهپردازان، محققان و روانشناسان قرار گرفتهاست. تحقیقات متعددی نیز در رابطه با این متغیر انجام شدهاست. این تحقیقات نشان میدهند دوست داشتن خود میتواند آثار قابل توجهی بر روی سلامت روانی و جسمانی داشته باشد. مهمترین تاثیرات مثبت دوست داشتن خود را مرور میکنیم:
· دوست داشتن خود، اضطراب را کاهش میدهد
خودانتقادی از مولفههایی است که تاثیر مستقیم بر اضطراب دارد. افرادی که خودانتقادی بالایی دارند دائما در حال دستکم گرفتن دستاوردهایشان و تحقیر خود هستند و این موارد سطح اضطراب افراد را افزایش میدهد. از سوی دیگر افرادی که خودشان را دوست دارند برای خود احترام قائل هستند و در نتیجه کمتر از خودشان انتقاد میکنند. بنابراین سطح اضطراب در این افراد کاهش و میزان رضایت از زندگی افزایش پیدا میکند.
· دوست داشتن خود، ریسکپذیری مناسبی ایجاد میکند
ریسکپذیری در حد طبیعی و هنجار میتواند موفقیت، پیشرفت و امکان کسب تجربههای تازه را به همراه داشتهباشد. البته خطرپذیری بیش از حد ممکن است برای فرد آسیبها و تبعاتی را ایجاد کند. بااینحال نتیجه هر خطر کردنی لزوما موفقیتآمیز نیست. وقتی فرد خودش را بدون قید و شرط دوست دارد و این عشق را به موفقیت و نتیجه نهایی کارها مشروط نمیکند میتواند میزان ریسک بیشتری را تحمل کند. او با اعتماد به نفس بالاتری با موقعیتهای جدید روبرو میشود و به خودش، فارغ از تمام دستاوردها و نتیجهها، ایمان دارد.
· خود دوستی همدلی را افزایش میدهد
وقتی خودمان را با تمام ضعفها و قوتها میپذیریم و دوست داریم نسبت به کاستیهای دیگران نیز مهربانتر عمل میکنیم. خود دوستی با خودشفقتی و شفقتورزی همراه است؛ افرادی که خودشان را دوست دارند نسبت به خطاهای خود و دیگران گذشت بیشتری نشان میدهند. از سوی دیگر همدلی نیازمند ارتباط قویتر با ذات انسانها، قضاوتگری کمتر و احساس تعلق است و همه این موارد در افرادی که خود را دوست دارند بیشتر دیده میشود.
· خود دوستی و خودکارآمدی با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند
بر اساس نظریه آلبرت بندورا، احساس خودکارآمدی و توانایی انجام یک کار خاص در یک فرد بر 4 پایه استوار است:
- تجارب قبلی و موفقیتآمیز فرد: وقتی فرد قبلا کاری مشابه با وظیفه فعلی انجام داده و آن را با موفقیت پشت سر گذاشتهاست احساس خودکارآمدی بیشتری در رابطه با آن وظیفه دارد.
- تجارب مشابه موفقیتآمیز در افراد دیگر: دیدن افراد دیگر که بهخوبی از پس وظیفه مورد نظر برمیآیند احساس خودکارآمدی و توانایی مدیریت وظیفه را در فرد افزایش میدهد.
- دریافت بازخوردهای مثبت و تشویق: دریافت تشویق و حمایت و همچنین مشاهده اعتمادی که اطرافیان به فرد برای انجام یک کار خاص و چالشبرانگیز منتقل میکنند احساس خودکارآمدی فرد در آن وظیفه خاص را بالا میبرد.
- خلق، احساسات فردی و حالات روانی: آخرین مورد موثر بر خودکارآمدی طبق نظریه بندورا، احساسی است که فرد درباره خود و تواناییهایش دارد. بخشی از این احساس دائمی و ثابت است و به عزت نفس فرد وابسته است و بخش دیگر آن متغیر و تحت تاثیر خلق فرد یا توانایی در حیطه آن وظیفه خاص قرار دارد.
خود دوستی میتواند احساس کلی فرد درباره خودش را تحت تاثیر قرار بدهد، به او اعتماد به نفس بالاتری ببخشد و باعث شود فرد خودش را بی قید و شرط بپذیرد. این مولفهها بر آخرین مورد موثر بر خودکارآمدی تاثیر میگذارند و از این طریق میتوانند آن را افزایش بدهند. از سوی دیگر فردی که خودش را دوست دارد و پذیرفته است احتمالا تجربههای موفقیتآمیز بیشتری را در گذشته به کمک این مهارت به دست آوردهاست. بنابراین خوددوستی در این جهت نیز میتواند با افزایش مورد اول، خودکارآمدی فرد را افزایش بدهد.
· خود دوستی به تعیین حد و مرزها کمک میکند
وقتی به کاری که دوست ندارید انجام بدهید «بله!» میگویید درواقع یک «نه!» بزرگ به خودتان و خواستههایتان گفتهاید و احترام و اولویت خود را زیر سوال بردهاید. علاقه به خود این «بله»های دروغین را کاهش میدهد و کمک میکند برای خودتان بیشترین ارزش را قائل شوید. موافقت دائمی با دیگران، تابع و همراه آنها بودن یک فضیلت نیست بلکه نادیده گرفتن خودتان است.
تمرینات خود دوستی
خود دوستی اگرچه در محیط خانواده و در کودکی شکل میگیرد اما یک مهارت است. بنابراین با تمرین و تکرار میتوانید خودتان را بیشتر دوست داشتهباشید. در این قسمت از مقاله به چند تکنیک عشق به خود میپردازیم:
1. خودتان را بشناسید
برای شناخت خودتان زمان بگذارید. تصور کنید با شخصی وارد رابطه عاطفی شدهاید و قصد دارید با کمترین پیشداوری او را بشناسید؛ شناختی که قرار است به رابطهای بر مبنای همدلی، محبت، پشتیبانی و حمایت منجر شود. در رابطه با خودتان واقعبین باشید، نقاط ضعف و قدرت خود را ببینید، در رابطه با مسائل مختلف از خودتان سوال بپرسید و صادقانه پاسخ بدهید. همچنین سرگرمیها و مهارتهای جدیدی بیاموزید که شما را خوشحال و فعال نگه میدارند.
2. خود را با دیگران مقایسه نکنید
رقابت از نوع سالم برای پیشرفت ما انسانها ضروری است. ما موفقیتهایمان را با یکدیگر مقایسه میکنیم و پیشرفت نزدیکانمان میتواند انگیزه تلاش ما را دوچندان کند. اما نباید اجازه بدهیم این رقابت از حالت سالم خارج شود و احساس ارزشمندی ما را تحت تاثیر قرار بدهد. همه ما منحصربهفرد و ارزشمند هستیم و دیگران این ارزش را تعیین نمیکنند.
3. تعاریف را بپذیرید
دست از رد کردن تعاریف بردارید. این بار اگر کسی از لباس شما تعریف کرد، شما را زیبا توصیف نمود یا اگر با تشکر و قدردانی دیگران روبرو شدید آن را بپذیرید و رد نکنید. ممکن است در شروع چنین رفتاری برایتان سخت باشد اما بهمرور عادت خواهید کرد.
4. اولویت زندگی خودتان باشید و به خود اعتماد کنید
اجازه ندهید دیگران برای شما تصمیم بگیرند یا قضاوت آنها شما را از مسیری که برای خود معین کردهاید باز دارد. به تواناییهایتان اعتماد کنید و خود را باور داشته باشید. همچنین شما باید اولویت زندگی خودتان باشید. برای خاطر دیگران کاری را خلاف میل خود انجام ندهید. اگر کسی شما را وادار میکند مطابق سلیقه او زندگی کنید وقت آن رسیدهاست که در رابطه خود با آن شخص تجدید نظر کنید. افراد سمی و ایرادگیر را کنار بگذارید. خصوصا زنان مستعد پذیرش نقش قربانی و طرحواره ایثار یا تله زندگی اطاعت هستند. فشار را از روی دوش خود کم کنید و مسئولیت کارهای دیگران برا به خودشان واگذار نمایید.
5. روتین خودمراقبتی ایجاد کنید
وقتی کسی را بی قید و شرط دوست داریم از او مراقبت میکنیم؛ برای تمرین عشق به خود نیز به این ویژگی نیاز داریم. یک روتین مراقبتی از خود بسازید و به آن متعهد بمانید. به تغذیه خود اهمیت بدهید، ورزش کنید و به اندازه کافی بخوابید. همچنین به خاطر داشتهباشید که خود دوستی و عشق به خود باید خودمراقبتی را به وجود بیاورد و مراقبت از خود نباید به دستاویزی برای آزار بیشتر خودتان تبدیل شود. برای مثال ورزش در اندازهای توصیه میشود که به سلامتی شما آسیب نرساند.
6. خود را بپذیرید و ببخشید
خطاهای خود را بپذیرید و ببخشید؛ همه انسانها خطا میکنند و هر اشتباهی برای شما تجربهای به همراه دارد. بهعلاوه شما قرار نیست بی عیب و نقص باشید؛ همچنین ارزش شما به ظاهرتان نیست. شما به خاطر خودتان ارزشمند هستید. البته عشق بی قید و شرط نسبت به خود به معنای این نیست که خودتان را رها کنید و به زیبایی و آراستگی اهمیت ندهید.
خود خواهی چیست؟ خودخواه کیست؟
خود خواهی (به انگلیسی: Selfishness) به معنای توجه بیش از حد به خود به همراه نادیده گرفتن حقوق و خواستههای دیگران یا قربانی کردن آنها در راستای تمایلات شخصی است. ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی مینویسد: «نباید تنها خود را دوست داشت بلکه باید خود را بیش از دیگران دوست داشت.» طبق گفته ارسطو، خود خواهی یعنی دیدن خود و نادیده گرفتن دیگران، درحالیکه خود دوستی به اولویت دادن به خود در کنار همدلی با دیگران گفته میشود.
از کجا بفهمم من فردی خودخواه هستم یا نه؟
همه افراد تا حدودی خودخواه هستند و این ویژگی در ذات بشر است. بااینحال اگر این سوال برایتان پیش آمدهاست که بهصورتی بیمارگونه خودخواه هستید یا نه، به احتمال خیلی زیاد شما فرد خود خواهی نیستید. زیرا یکی از خصوصیات افراد خودخواه این است که اهمیتی به خودخواه بودن خود نمیدهند و برایشان مهم نیست که به دیگران آسیب میرسانند. دغدغه اصلی آنها برآورده نشدن نیازها و خواستههایشان حتی به قیمت آزار و اذیت دیگران است.
بررسی چند تفاوت و چند اصطلاح
علاوه بر تفاوت خود دوستی و خود خواهی از نظر روانشناسی، چند اصطلاح دیگر نیز وجود دارند که بهتر است به تفاوت آنها با یکدیگر بپردازیم و به اشتباه و بهجای یکدیگر از آنها استفاده نکنیم. این مقاله با چند اصلاح تخصصی روانشناسی نزدیک به یکدیگر اما متفاوت به پایان میبریم:
تفاوت خود دوستی و خودشفقتی
علاقه داشتن به خود و خودشفقتی با یکدیگر یکسان نیستند اما ارتباط تنگاتنگی دارند. خودشفقتی (به انگلیسی: Self-Compassion) بیشتر به معنای بخشیدن خود به خاطر اشتباهات گذشته و کاهش خودسرزنشی است. خودشفقتی و عشق به خود را نمیتوان بدون یکدیگر داشت اما برای توسعه هریک به مهارتها و تمرینات متفاوتی نیاز داریم.
تفاوت خود دوستی و عزت نفس
اریک فروم عشق به خود را مرتبط با عزت نفس سالم (Self-Esteem) و احساس خودارزشمندی میداند. بنابراین عزت نفس و عشق به خود ارتباطی تنگاتنگ و نزدیک به یکدیگر دارند اما نمیتوان آنها را یکسان دانست. بر اساس پژوهشهای آدلر و استوارت خود دوستی ذاتاً همراه با عزت نفس است و پایه و اساس این دو، تایید و قدردانی نسبت به خود،عشق به خود و احساس خودارزشمندی است.
تفاوت خود دوستی و خودمراقبتی
همانطور که در متن مقاله نیز گفتهشد، خودمراقبتی یکی از راههای رسیدن به خود دوستی است. بااینحال این دو اصطلاح نیز با یکدیگر برابری نمیکنند. خودمراقبتی یک رفتار است درحالیکه علاقع داشتن خود یک هیجان یا باور محسوب میشود. عشق (یک احساس) بهطور کلی به مراقبت و توجه (یک رفتار) منجر میشود.
تفاوت خود دوستی و خود خواهی
ماندی هیل، نویسنده و سخنران میگوید عشق به خود، خودمراقبتی و شاد کردن خود نه تنها بهمعنای خود خواهی نیست بلکه ضروری است همه ما آن را یاد بگیریم.
تفاوت خود خواهی و خودشیفتگی
خودشیفتگی و تکبر هر دو از فقدان اعتماد به نفس و عزت نفس ناشی میشوند، هرچند که در ظاهر اینطور بهنظر نمیرسد. بااینحال خودشیفتگی و اختلال خودشیفتگی دو مفهوم جدا از یکدیگر و همچنین متفاوت با خود خواهی هستند. ریشه خود خواهی لزوما تحقیر دیگران نیست بلکه مراقبت بیش از حد از خود و ارجح دانستن خود در همه موارد است. اما خودشیفتگی با کوچک شمردن دیگران، آسیب به آنها و زیر سوال بردن وجودشان همراه است.
عالی بود
عالی بود استاد عزیزم ازتون خیلی ممنونم واقعا استفاده بردیم❤️❤️❤️❤️
عالی بود عزیزم خانم دکتر مهربونم چقدر حال قلبم آروم شد واقعا ممنونم از این آگاهیهای زیبایی که با جان و دل نوشتید و ما را بتمام زیبایهایی که داریم آشنا کردید. بهترینها نصیبتون ان شاءالله
اول من خودمو بپذیرم ،بخودم گیر ندم یا اول خودمراقبتی رو شروع کنم ؟ بنظر خودم اول پذیرش درونی بعد پذیرش بیرونی و بقیه مراحل ،میشه لطفا ی توضیح مختصر در این راستا بدید ؟ ممنون میشم
سلام و عرض ادب خدمت خانم دکتر بزرگوار ، مقاله روون و عالی و پرمحتوا بود ممنون از شما ،فقط سوالی ک ذهنمو درگیر کرده ،اولین گام بنظر شما چیه ؟ خودشفقتی و پذیرش خود هست بعد خودمراقبتی و بالابردن عزت نفس و اعتماد بنفس هست ؟
سلام 💚 مطالب بسیار عالی و ظریف و کارآمد بود ممنون از شما خانم دکتر و تیمتون🌱