هوش هیجانی چیست و چگونه آن را تقویت کنیم؟

هوش هیجانی یا EQ نقش موثر و قابل توجهی در پیشرفت فردی، اجتماعی و شغلی افراد دارد. بااین‌حال این هوش برخلاف IQ، قابل افزایش است.

هوش هیجانی چیست
9 دقیقه
اشتراک گذاری

اغلب ما فکر می‌کنیم هوش‌بهر (IQ = Intelligence Quotient) موفقیت آینده افراد را پیش‌بینی و تضمین می‌کند. بااین‌حال مطالعات نتایج متفاوتی را نشان می‌دهند. طبق تحقیقات، اگرچه تیزهوشی می‌تواند افراد را برای پذیرش مسئولیت‌های مختلف، آموختن مباحث و یادگیری مهارت‌های تازه آماده کند، EQ یا هوش هیجانی معیاری است که به حفظ موقعیت و بهبود و رشد آن کمک می‌کند. دانیل گولمن در کتاب خود، هوش هیجانی، می‌گوید مدیران به واسطه تجربیات، تخصص، دانش و هوش‌بهر خود به مدیریت می‌رسند و به خاطر نقص در هوش هیجانی از مدیریت برکنار می‌شوند! همین نقل قول کافی است که بخواهیم بدانیم هوش هیجانی چیست و چگونه می‌توان آن را تقویت کرد!

هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی یا EQ اولین بار توسط سالووی و مایر در سال 1990 مطرح شد. گلمن (Daniel Goleman) این نظریه را در حدود یک دهه پیش به شکل کامل‌تری ارائه داد. هوش هیجانی گلمن نشان می‌دهد موثرترین رهبران جهان یک ویژگی مشترک دارند، همه آن‌ها از EQ بالایی برخوردارند. البته گولمن نقش IQ، مهارت‌های فردی و فنی و تجربیات قبلی را نادیده نمی‌گیرد اما به اهمیت بالای هوش هیجانی در پیشرفت تاکید می‌کند.

هوش هیجانی به زبان ساده شامل آگاهی به احساسات و هیجانات خود، توانایی مدیریت بهینه آن‌ها، مهارت‌های بین‌فردی، حل تعارضات و حل مسئله است. برای سنجش هوش هیجانی تست EQ را می‌توان به کار برد. البته دقت داشته باشید که از تست‌های معتبر و مناسب استفاده کنید. بعضی از پرسشنامه‌های سنجش هوش هیجانی به‌درستی ترجمه نشده‌اند یا خطا دارند؛ این نوع از تست‌ها شما را به اشتباه می‌اندازند.

3 مدل هوش هیجانی

نظریه‌پردازان و روان‌شناسان صاحب‌نظر سه مدل متفاوت برای هوش هیجانی ارائه داده‌اند:

  1. مدل اول که بر مبنای توانایی است هوش هیجانی را مرتبط با شایستگی‌های اکتسابی می‌داند. مایر (Adolf Meyer)، سالووی (Peter Salovey) و کاروسو (David R. Caruso) روان‌شناسانی هستند که معتقدند هوش هیجانی به شناخت احساسات خود، مدیریت این احساسات و بروز منطقی و هوشمندانه آن‌ها وابسته است. طبق این مدل با تمرین و کسب توانایی می‌توان EQ را افزایش داد.
  2. بعضی روان‌شناسان دیگر از جمله پتریدس (Professor K V Petrides) باور دارند هوش هیجانی به صفات و ویژگی‌های فردی بستگی دارد و از توانایی‌های فردی متمایز است. پتریدس می‌گوید افراد ویژگی‌هایی دارند که جزئی از شخصیت آن‌ها محسوب می‌شود و خود آن‌ها می‌توانند این ویژگی‌ها را تشخیص بدهند. برای نمونه عزت نفس، شادی و کارایی سه خصوصیت فردی است که بر روی EQ تاثیر می‌گذارد و چندان قابل تغییر نیست.
  3. مدل سوم در تبیین هوش هیجانی، مدل مختلط است. طبق این نظریه، EQ ترکیبی ار ویژگی‌های فردی و توانایی‌های اکتسابی است و افراد می‌توانند بخش اکتسابی آن را با توسعه مهارت‌ها بهبود ببخشند. مثلا هم‌دلی یک مهارت است که قابلیت پیشرفت دارد اما خوش‌بینی یک ویژگی فردی است که بر روی EQ تاثیر می‌گذارد اما نمی‌توان آن را تغییر داد.

5 عنصر اصلی هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی گلمن 5 مؤلفه اصلی را در بر می‌گیرد. ممکن است بعضی از این موارد را در خود تشخیص بدهید و در بعضی دیگر احساس ضعف کنید. بااین‌حال طبق مدل توانایی و مدل مختلط می‌توانید بر روی نقاط ضعف خود کار کنید و آن‌ها را توسعه بدهید.

1.   عنصر اول هوش هیجانی: خودآگاهی

خودآگاهی شامل شناخت خود، تشخیص احساسات و هیجانات و ارزیابی درست آن‌هاست. به‌عنوان فردی که هوش هیجانی بالایی دارید می‌توانید در هر لحظه هیجانات خود را تشخیص بدهید و آن‌ها را ریشه‌یابی کنید. شاید در کلام به نظر ساده بیاید اما من افراد زیادی را می‌شناسم که در همین مهارت به ظاهر ساده، ضعف دارند. عجیب‌تر اینکه بسیاری از آن‌ها از هوش ریاضی و منطقی (IQ) قابل توجهی برخوردار هستند. شما ممکن است با شنیدن یک خبر خوب گریه کنید؛ اما هیجانی که در این لحظه تجربه می‌کنید «غم» نیست بلکه احتمالا ترکیبی از «شگفت‌زدگی» و «خوشحالی» است.

خودآگاهی اساس شهود و تصمیم‌گیری مناسب است. این قابلیت به شما در انتخاب درست مسیر کمک می‌کند. همچنین خودآگاهی اجازه می‌دهد نقاط ضعف و قدرت خود را با نگاهی واقع‌گرایانه ببینید.

2.   عنصر دوم EQ: خودتنظیمی

بعد از شناسایی و تشخیص احساسات لازم است بتوانید آن‌ها را مدیریت کنید. حتما شما هم با افرادی مواجه شده‌اید که علی‌رغم خشم شدید، می‌توانند به‌درستی روابط خود را مدیریت کنند و به‌شکل خودخواسته و آگاهانه، هیجانات خود را بروز دهند. این افراد EQ بالایی دارند.

توجه داشته باشید که تنظیم هیجانات به معنی سرکوب آن‌ها نیست؛ خودتنظیمی یعنی بتوانید هیجانات درست را در زمان مناسب و به روش درستی ابراز کنید. اینکه در بدترین شرایط بتوانید محترمانه رفتار کنید و خود را تحت کنترل داشته باشید. خودتنظیمی شامل دفاع به‌موقع و عقب‌نشینی در زمان مناسب است.

3.   سومین عنصر هوش هیجانی: خودانگیزشی

افراد با هوش هیجانی بالا برای خودشان اهدافی تعیین می‌کنند و می‌توانند انگیزه لازم برای رسیدن به اهداف را در خود به‌وجود بیاورند. این افراد نسبت به دیگران کمتر به محرک‌های بیرونی برای دنبال کردن هدف خود نیاز دارند. آن‌ها همواره از فرصت‌های جدید استقبال می‌کنند و در انجام کارها ابتکار عمل دارند.

بعد دیگر خودانگیختگی، توانایی دیدن ابعاد مثبت در کنار منفی است. اینکه در شرایط بد و اتفاقات ناگوار بتوانیم قسمت‌های روشن ماجرا را هم ببینیم و نگاهی سفید و سیاه نداشته باشیم.

4.   مؤلفه چهارم هوش هیجانی: هم‌دلی

هم‌دلی یک مهارت کلیدی در ارتباطات بین‌فردی است. امپاتی (Empathy) یا هم‌دلی یعنی بتوانید خودتان را به‌جای دیگران قرار بدهید و از منظر آن‌ها شرایط را ببینید. این ویژگی کمک می‌کند اطرافیان را بهتر درک کنید و دلیل رفتار آن‌ها را تشخیص بدهید. آگاهی از احساسات دیگران باعث می‌شود حتی اگر موافق رفتار آن‌ها نیستید بتوانید همان‌طور که هستند آن‌ها را بپذیرید و به تفاوت‌ها احترام بگذارید.

هم‌دلی با هم‌دردی (Sympathy) متفاوت است. برای درک دیگران نیازی نیست به‌اندازه آن‌ها در مشکلاتشان غرق بشویم یا هم‌پای آن‌ها رنج بکشیم. هم‌دردی زمانی اتفاق می‌افتد که ما زندگی شخصی خود را رها می‌کنیم و به مشکلات دیگران بیش از مشکلات خود می‌پردازیم. این رفتار ممکن است از چارچوب منطقی خود خارج شود و سلامت روان را به خطر بیندازد. اما هم‌دلی کمک می‌کند دیگران را در جایگاه خودشان درک کنیم و پاسخ درستی به احساسات، رفتارها و خواسته‌هایشان بدهیم.

5.   عنصر پنجم و آخر از EQ: مهارت‌های اجتماعی

افرادی که هوش هیجانی بالا دارند اغلب شخصیت‌های مردمی و محبوب هستند. منظور از مردمی بودن، شهرت نیست. ممکن است روابط اجتماعی این افراد چندان گسترده نباشد اما در میان هر گروهی که باشند دیگران را به خود جذب می‌کنند و می‌توانند بر روی آن‌ها تاثیرگذار باشند.

EQ بالا باعث می‌شود فرد شنونده خوبی باشد، اعتماد به نفس بالایی در برخوردهای اجتماعی داشته باشد و بتواند تغییرات را مدیریت کند. این افراد الهام‌بخش دیگران هستند و اغلب به دنبال راه حل مبتکرانه‌ای برای حل مشکلات می‌گردند. آن‌ها همچنین از انتقاد و تحسین استقبال می‌کنند.

هوش هیجانی چگونه خود را در محیط کار نشان می‌دهد؟

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند در محیط کار موفق‌تر عمل می‌کنند. درواقع هوش‌بهر به افراد کمک می‌کند شرایط را برای رشد مهیا کنند اما اگر هوش هیجانی (EQ) نباشد نمی‌توانند موقعیت جدید را حفظ کنند یا ارتقا بدهند. مزایای هوش هیجانی در محیط کار:

بهبود روابط بین فردی با سایر همکاران

هوش هیجانی در سازمان به هم‌دلی و نوع‌دوستی کمک می‌کند. این ارتباط خوب از روی ظاهرسازی یا خودنمایی نیست بلکه آگاهی از هیجانات خود و دیگران، درک متقابل را بالا می‌برد و تعارض با دیگران را کاهش می‌دهد.

استقبال از ارزیابی دیگران

افرادی که EQ بالایی دارند معمولا از اعتماد به نفس کافی برخوردار هستند. بنابراین می‌دانند نقاط ضعف و قوتی در آن‌ها (مانند همه افراد دیگر) وجود دارد و تلاش می‌کنند با آگاهی بیشتر نسبت به این نقاط، آن‌ها را بهبود ببخشند.

عملکرد صادقانه و خالصانه

هوش هیجانی در سازمان با امانت‌داری، مسئولیت‌پذیری و وظیفه‌شناسی ارتباط مستقیم دارد. EQ بالا کمک می‌کند علاوه بر مهارت در تصمیم‌گیری و حل مسئله، مسئولیت و عواقب تصمیمات خود را بر عهده بگیرید.

خودآگاهی قابل توجه

هوش هیجانی کمک می‌کند احساسات و هیجانات مختلف را از یکدیگر تفکیک کنید و نوع آن‌ها را تشخیص بدهید. در ادامه به هر هیجانی به شکل موثر بپردازید و آن‌ها را ریشه‌یابی و حل و فصل نمایید.

خودانگیختگی بالا

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند به اهداف خود متعهد هستند و برای رسیدن به آن‌ها به‌طور منظم تلاش می‌کنند.

تعیین حریم شخصی

هوش هیجانی به شما کمک می‌کند از محدودیت‌های خود در محیط کار آگاه باشید و به دیگران نیز اجازه ندهید به حریم شخصی شما وارد شوند یا به خطوط قرمز شما تعرض کنند. هوش هیجانی با توانایی «نه» گفتن ارتباط مستقیم دارد. EQ همچنین به زمان‌بندی و برنامه‌ریزی واقع‌بینانه برای دستیابی به اهداف کمک می‌کند.

چگونه هوش هیجانی را تقویت کنیم؟

همان‌طور که پیشتر گفته‌شد، حداقل بخشی از هوش هیجانی را، درست مانند هوش مالی و اقتصادی، می‌توان با کسب مهارت و تمرین افزایش داد. در این قسمت چند راهکار موثر برای تقویت هوش هیجانی را بررسی می‌کنیم:

·       تمرین کنید

اگر سریال «به من دروغ بگو» را دیده باشید می‌دانید که بعضی از افراد ذاتاً آدم‌شناس هستند. آن‌ها می‌توانند از روی ظاهر دیگران، احساسات آن‌ها را درک کنند. این ویژگی البته عجیب نیست و با تمرین به دست می‌آید. برای درک احساسات دیگران، ابتدا باید از خودتان شروع کنید. سعی کنید هیجانات خود را بشناسید و آن‌ها را تحلیل کنید. با ارزیابی رفتارهای خود، آن‌ها را در دیگران پیدا کنید. وقتی عصبانی هستید چهره شما چه حالتی به خود می‌گیرد؟ تشخیص این حالت در دیگران سخت نیست. یادگیری زبان بدن می‌تواند در این مسیر به شما کمک کند. تشخیص هیجانات خود و دیگران اولین قدم در بهبود هوش هیجانی است.

·       بازخورد بخواهید

از دیگران بپرسید شما را چگونه ارزیابی می‌کنند؟ به نظر اطرافیان شما فردی عصبی هستید یا خوش‌اخلاق؟ در محیط کار شما را مسلط بر شرایط می‌دانند؟ یا به نظر همکاران شما همان فردی هستید که خیلی زود کنترل خود و شرایط را از دست می‌دهد؟ در برابر تحسین‌ها و نقدها گارد نگیرید. اگرچه بعضی از آن‌ها ممکن است از روی غرض‌ورزی‌های شخصی باشد اما سایر بازخوردها می‌توانند به شما در بالا بردن خودآگاهی و شناخت بهتر خودتان کمک کنند.

·       فعالانه گوش کنید

تابه‌حال دقت کرده‌اید وقتی کسی با شما صحبت می‌کند چند بار گفتگو را قطع می‌کنید؟ گوش دادن فعالانه به صحبت‌های دیگران به شما کمک می‌کند هم‌دلی و شفقت را در خود بالا ببرید. پیش‌تر گفته‌شد هم‌دلی یکی از ملاک‌های اصلی هوش هیجانی است. یکی از بهترین تمرین‌ها، گوش دادن به قصد شنیدن به جای گوش دادن به قصد پاسخ دادن است.

·       داستان بخوانید

خواندن داستان‌های مختلف به شما کمک می‌کند دنیا را از منظر افراد دیگر ببینید. درک دیدگاه دیگران هم‌دلی را افزایش می‌دهد و همچنین به برقراری روابط موثر با سایر افراد کمک می‌کند. این تمرین حتی می‌تواند شناخت شما نسبت به خودتان را افزایش بدهد و مهارت‌های شناختی و ارتباطی را بهبود ببخشد.

·       ذهن‌آگاهی را تمرین کنید

یکی دیگر از مؤلفه‌های هوش هیجانی، خودآگاهی است و برای افزایش خودآگاهی، به ذهن‌آگاهی نیاز دارید. تمرینات مراقبه و مدیتیشن، تمرین حواس پنج‌گانه و گوش دادن آگاهانه به صداهای محیط کمک می‌کند خودآگاهی‌تان را افزایش بدهید. سعی کنید در اینجا و اکنون زندگی کنید و حسرت گذشته و اضطراب آینده را رها کنید. زندگی کردن در این لحظه به کمک ذهن‌آگاهی ممکن است و به بهبود مهارت‌های حل مسئله نیز کمک می‌کند.

EQ چه تفاوتی با EI دارد؟

در بعضی از منابع به‌جای عبارت مخفف EQ از EI استفاده شده‌است. اما کدام‌یک درست است، EQ یا EI؟ EQ مخفف Emotional Quotient به‌معنای «ضریب عاطفی» است و نخستین بار در سال 1985، دکتر بار-آن (Dr. Reuven Bar-On) با اندازه‌گیری این متغیر بر اساس نمرات استانداردشده، آن را به شکل EQ نام‌گذاری کرد. دکتر سالووی و مایر با فعالیت بر روی این متغیر، آن را با نام هوش هیجانی (Emotional Intelligence) توضیح دادند اما همچنان از EQ به‌عنوان مخفف استفاده کردند.

بااین‌حال، اگرچه در میان روان‌شناسان، روان‌پزشکان، محققان و پزشکان نیز در این رابطه اتفاق نظری وجود ندارد اما هر دو عبارت به یک موضوع مشترک اشاره می‌کنند و به‌جای یکدیگر به کار می‌روند. همچنین از آن‌جایی که ما از IQ (Intelligence Quotient) به جای II (intellectual intelligence) استفاده می‌کنیم به نظر می‌رسد استفاده از EQ به‌جای EI منطقی‌تر باشد.

کلام آخر

پژوهش‌ها نشان می‌دهد هوش هیجانی تاثیر قابل توجهی در بهبود روابط عاطفی و اجتماعی دارد. همچنین این قابلیت می‌تواند تا 58% در عملکرد شغلی موثر باشد. بااین‌حال ضعیف بودن در یک یا چند بعد از هوش هیجانی، به این معنا نیست که بازی را باخته‌اید. بسیاری از ابعاد EQ به مهارت‌های قابل یادگیری وابسته است و می‌توان با برنامه‌ریزی و آموزش به آن دست پیدا کرد.

منتظر دیدگاه شما هستیم دیدگاه خود را حتما بنویسید برایمان تا نمایش دهیم
ارسال نظر

ارسال نظر