خطای شناختی چیست و چگونه می‌توان بر آن غلبه کرد؟

ذهن سیستمی پیچیده و توانمندی‌هایی محدود دارد و همه فرایندهای آن از اصول منطقی پیروی نمی‌کنند. تحریف شناختی نمونه‌ای از عملکرد غیرمنطقی ذهن است.

خطای شناختی چیست و چگونه می‌توان بر آن غلبه کرد؟ | آرامشیار
9 دقیقه
اشتراک گذاری

هر کدام از ما زندگی منحصربه‌فردی داریم که در فرهنگ خودمان شکل گرفته‌است، تجربیات مختلفی را در بر می‌گیرد و به‌تناسب محیط رشدی، هنجارها و ارزش‌هایی در آن پررنگ هستند. بنابراین همه ما ترکیبی از ارزش‌ها، تعصبات، باورها و تجاربی منحصربه‌فرد هستیم. از سوی دیگر دنیا محیطی پیچیده با محرک‌های متفاوت است؛ به‌طوری‌که ذهن ما با همه توامندی‌اش اغلب نمی‌تواند در یک زمان محدود، همه آن را درک کند. به همین دلیل ذهن از تجربه‌ها، ارزش‌ها و باورهای خود به‌عنوان فیلتری برای دریافت اطلاعات جدید، معنا دادن به آن‌ها و پر کردن کم و کاستی اطلاعات استفاده می‌کند. نتیجه چنین فرایندی شکلی تحریف‌شده و دستکاری‌شده از واقعیت است و مهم‌ترین ابزار مورد استفاده در آن، تحریف‌های شناختی هستند. با ما همراه باشید تا ببینیم خطاهای شناختی چه هستند و چگونه اصلاح می شوند؟

خطای شناختی چیست؟

خطای شناختی چیست؟

ذهن انسان دائما در حال فعالیت است بااین‌حال ظرفیتی محدود برای دریافت اطلاعات دارد. خطای شناختی یا تحریف شناختی (به انگلیسی: Cognitive Bias) خطایی سیستماتیک در فرایند تفکر در مرحله پردازش اطلاعات یا تفسیر آن‌هاست که بر روی تصمیم، قضاوت و رفتار فرد اثر می‌گذارد. خطاهای شناختی اغلب نتیجه تلاش ذهن برای ساده‌سازی پردازش اطلاعات، درک آسان‌تر دنیای اطراف و تصمیم‌گیری سریع‌تر است.

به زبان ساده‌تر تحریف‌ها یا خطاهای شناختی در روانشناسی یک الگوی منحرف‌شده در ذهن است که مانند فیلتری در مقابل اطلاعات تازه واردشده به ذهن عمل می‌کند. این تحریف‌های شناختی لزوما بد یا ناکارآمد نیستند و مزایایی نیز دارند. برای مثال همین سوگیری‌ها به تصمیم‌گیری سریع‌تر و اقدامات موثرتر در شرایط حیاتی کمک می‌کنند.

چه کسی اولین بار از خطاهای شناختی صحبت کرد؟

چه کسی اولین بار از خطاهای شناختی صحبت کرد؟

در سال 1972 آموس تروسکی و دانیل کانمن «تحریف شناختی» به‌عنوان اصطلاحی برای الگوهایی سیستماتیک اما معیوب در ذهن انسان معرفی کردند. پژوهش‌های این دو روانشناس دنباله‌ای برای تحقیقات هربرت سایمون بود که ایده عقلانیت محدود (Bounded Rationality) را در اواخر دهه 1950 معرفی کرده‌بود. پس از تروسکی و کانمن، فهرستی از خطاهای شناختی معرفی شد و این فهرست هنوز هم در حال به‌روزرسانی است.

سوگیری شناختی در حیطه‌های مختلف زندگی انسان امروز نقش دارد و تصمیمات اجتماعی، اقتصادی و شناختی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این تحریف‌ها همچنین بر روی حوزه‌های تربیتی، آموزشی، مدیریتی، اقتصادی و بهداشتی موثر هستند. تعداد تحریف‌های شناختی شناسایی‌شده بسیار زیاد است اما چند سوگیری شناختی اصلی وجود دارد که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

چرا خطاهای شناختی به وجود می‌آیند؟

همه ما اغلب اوقات اطلاعات کاملی نسبت به اطرافمان نداریم. این نقص در اطلاعات تصمیم‌گیری را برای ذهن ما دشوار می‌کند. درواقع برای کوچک‌ترین تصمیم‌گیری‌ها هم باید به اطلاعاتی ناقص تکیه کنیم. بنابراین ذهن برای پر کردن این جاهای خالی، از پیش‌گویی، قضاوت یا پیش‌داوری استفاده می‌کند.

برای مثال فرض کنید می‌خواهید یک اتوموبیل کارکرده تهیه کنید. یکی از گزینه‌های شما اتومبیلی است که پیشتر به یک هنرمند شناخته‌شده و محبوب تعلق داشته‌است. شما احتمالا به خرید این اتومبیل تمایل نشان می‌دهید. اما واقعیت این است که شما از امانت‌داری، نظم، سلیقه و صداقت این هنرمند اطلاعی ندارید و صرفا چون او را می‌شناسند انتخابش می‌کنید. درواقع یک ویژگی مثبت در این فرد (محبوبیت) را به ویژگی‌های ناشناخته دیگر او (نظم، بهداشت و صداقت) تعمیم می‌دهید.

انواع خطاهای شناختی در روانشناسی

انواع خطاهای شناختی در روانشناسی

خطاهای شناختی در روانشناسی معمولا در 4 حوزه اتفاق می‌افتد:

  • اطلاعات بیش از حد (Too Much Information): وقتی اطلاعات زیادی در اطراف ما وجود دارد تحریف‌های شناختی باعث می‌شود تنها به محرک‌های خاصی در اطراف خود دقت کنیم و سایر موضوعات را نادیده بگیریم. درواقع منابع توجه ما محدود هستند و نمی‌توانیم تمامی محرک‌های اطراف را در آن واحد ادراک کنیم. برای مثال ما موضوعات خنده‌دار، عجیب و بزرگ را بیشتر به خاطر می‌آوریم، اغلب به آنچه باورهای قبلی ما را تایید می‌کند توجه می‌کنیم و خطاهای دیگران را بیش از خطاهای خود ارزیابی می‌نماییم.
  • محتوای ناکافی (Not Enough Meaning): تحریف‌های شناختی اطلاعات ناقص را در ذهن تکمیل می‌کند. برای مثال ما تمایل داریم ویژگی‌های مختلف یک فرد را بر حسب تجربه‌های قبلی خود، افسانه‌ها و روایت‌ها و فرهنگ اجتماعی خود پیش‌گویی کنیم، افرادی که می‌شناسیم را بیشتر دوست داشته باشیم و الگوهای شناخته‌شده قبلی خود را به فرایندهای تازه نسبت بدهیم.
  • آنچه به خاطر می‌آوریم (What We Should to Remember): تداعی‌ها در ذهن ناخودآگاه نیز تحت تاثیر خطاهای شناختی هستند. همه ما اتفاقات گذشته را به شیوه خاصی به خاطر می‌آوریم و ممکن است این خاطرات مغرضانه و تحریف‌شده باشند. برای نمونه رویدادها را بر اساس موضوع خاص آن به خاطر نمی‌سپاریم بلکه آن‌ها را متناسب با نحوه تجربه هر یک در ذهن ذخیره می‌کنیم و به یاد می‌آوریم. ما همچنین یک اتفاق را به عناصر کلیدی آن تقلیل می‌دهیم، اتفاقات را بارها و بارها در ذهنمان تغییر می‌دهیم و برای ساختن کلیات، ناخواسته از مشاهده بخشی از جزییات صرف نظر می‌کنیم.
  • تصمیم‌گیری‌های بی‌درنگ (Need To Act Fast): در شروع یک کار، تکمیل و اتمام آن معمولا خطاهای شناختی اتفاق می‌افتند. به‌عنوان نمونه ما کارهای ساده‌تر و قابل درک را به وظایف پیچیده ترجیح می‌دهیم، تمایل داریم نیمه‌کاره‌ها را تکمیل کنیم و ممکن است توانایی‌های خود را بسیار بیش از آن‌چه واقعا هستند تخمین بزنیم.

چند نمونه خطای شناختی

همان‌طور که گفتیم انواع مختلفی از سوگیری شناختی معرفی شده‌است و این تعداد همچنان در حال افزایش است. در این قسمت از مقاله به متداول‌ترین انواع خطاهای شناختی با مثال می‌پردازیم:

خطای بازیگر-تماشاچی (Actor–observer asymmetry)

وقتی افراد اعمال و رفتار خود را ارزیابی می‌کنند تمایل دارند آن‌ها را به علل بیرونی نسبت بدهند. بااین‌حال در مقام مشاهده‌گر اغلب رفتار دیگران را نماینده شخصیت و عوامل درونی آن فرد می‌دانند.

  • مثال: ممکن است شما علت چربی خون خودتان را عوامل ژنتیکی بدانید اما همین عارضه در شخص دیگر برای شما به‌معنای تغذیه نامناسب و عدم فعالیت کافی در طی هفته باشد.

چند نمونه خطای شناختی

خطای لنگر انداختن (Anchoring)

در این تحریف شناختی، فرد به اطلاعات اولیه کسب‌شده بسنده می‌کند و آن را مبنایی برای سنجش موضوعات دیگر قرار می‌دهد. درواقع ملاک سنجش یک موضوع خاص به‌جای اینکه با توجه به میزان متعارف آن مشخص شود بر مبنای اولین موضوع ارائه شده شکل می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن این تحریف شناختی توجه شما را به مثال زیر جلب می‌کنیم:

  • مثال: فرض کنید برای خرید یک شیشه عطر از برندی مشخص به مرکز خرید رفته‌اید. اولین فروشگاه قیمت 500 تومان را برای عطر پیشنهاد می‌دهد. این قیمت ملاک ارزیابی قیمت توسط شما در فروشگاه‌های دیگر خواهد شد. مثلا اگر فروشگاه بعدی 100 تومان ارزان‌تر قیمت بدهد شما آن را ارزان‌فروش می‌دانید و اگر 200 تومان گران‌تر پیشنهاد کند با خود فکر می‌کنید فروشگاه گران‌فروشی است. درحالی‌که ممکن است قضاوت شما درباره اولین فروشگاه نادرست باشد.

سوگیری توجه (Attentional bias)

از آن‌جایی که اطراف ما پر از محرک‌های مختلف است و ذهنمان گنجایش مشخصی برای دریافت محرک‌های بیرونی دارد، ما تنها به بخشی از محیط توجه می‌کنیم.

  • مثال: ممکن است در خرید یک پیراهن به رنگ، سایز و قیمت آن توجه کنید اما موضوعاتی مانند جنس پارچه یا کیفیت آن را نادیده بگیرید.

سوگیری تایید (Confirmation bias)

وقتی از اطلاعاتی که تاییدکننده باورهای قبلی شما هستند حمایت می‌کنید و شواهدی را که با افکار شما تطابق ندارند نادیده می‌گیرید شما دچار سوگیری تایید شده‌اید.

  • مثال: در قسمتی از سریال خانواده امروزی (Modern Family)، کامرون (یکی از شخصیت‌های سریال) خانه خود را به یک خانواده عجیب (از نظر خودش) اجاره می‌دهد. چون ساختار این خانواده او را به یاد فیلم‌های جنایی و ترسناک می‌اندازد او آن‌ها را قاتل و مجرم تلقی می‌کند. در ادامه بوی وایتکس را به نظافت بعد از جنایت نسبت می‌دهد و صدای عطسه زن خانواده را به شکل علامتی برای درخواست کمک (Help!) برداشت می‌کند. درواقع این زن عطسه کرده‌است و خانواده از وایتکس برای نظافت استفاده کرده‌اند. اما کامرون از این اتفاقات در جهت تایید باورهای قبلی خود استفاده نموده و دچار سوگیری تایید شده‌است.

خطای راه حل در دسترس (Availability Heuristic)

گاهی تمایل داریم ارزش بیشتری برای اطلاعات در دسترس خود قائل شویم و آینده را بر اساس همین اطلاعات محدود پیش‌گویی کنیم. به این خطا، راه حل دم دست یا در دسترس گفته‌می‌شود.

  • مثال: احتمالا برای شما هم پیش آمده که تا مدت‌ها بعد از مشاهده یک صحنه تصادف، ناخودآگاه منتظر چنین رویدادی برای خودتان هستید. تنها برخورد کردن با آن اتفاق این تفکر را در شما ایجاد کرده‌است که بیش از همیشه احتمال تصادف برای شما وجود دارد.

چند نمونه خطای شناختی

خطای تثبیت عملکرد (Functional Fixedness)

این خطا زمانی اتفاق می‌افتد که خودمان را محدود به استفاده از یک ابزار مشخص برای یک عمل خاص می‌کنیم.

  • مثال: ممکن است برای کوبیدن یک میخ به دیوار ساعت‌ها به‌دنبال چکش بگردیم در حالی‌که تکه‌ای آجر در نزدیکی ما قرار دارد. درواقع ما آجر را نادیده می‌گیریم زیرا فکر می‌کنیم تنها چکش می‌تواند میخ را بکوبد درحالی‌که تکه آجر هم می‌تواند به همان اندازه تاثیرگذار باشد.

اثر هاله (Halo Effect)

این خطا وقتی اتفاق می‌افتد که تنها با دانستن یک جنبه از یک موضوع کلی، آن را به کیفیت کل آن موضوع تعمیم می‌دهیم.

  • مثال: تصور کنید همیشه از یک برند لبنیات مشخص، شیر تهیه می‌کنید و کیفیت و طعم آن مورد تایید شماست. این فکر که سایر لبنیات تولیدی این شرکت نیز باکیفیت و خوش‌طعم هستند تعمیم یک ویژگی از یک محصول به سایر محصولات بدون دانش قبلی است و از سوگیری شناختی هاله ناشی می‌شود.

اثر دانینگ-کروگر (Dunning–Kruger effect)

برخی از افراد این سوگیری شناختی را دارند و خود را باهوش‌تر، زیباتر و توانمندتر از آن‌چه واقعا هستند می‌دانند. در این خطای شناختی نمی‌توانیم بی‌کفایتی خود را تشخیص بدهیم. این خطا درواقع تفاوت بین خودپنداره و خود واقعی افراد را نشان می‌دهد و درباره مهارت‌ها و دانش فرد است نه درباره میزان هوش‌بهر او.

  • مثال: بعضی از افراد توانایی درک شوخ‌طبعی، استدلال منطقی و دستور زبان خود را بالاتر از آن‌چه در آزمون‌های عینی قابل اندازه‌گیری است تخمین می‌زنند.

علائم خطاهای شناختی

علائم خطاهای شناختی

همه افراد سوگیری شناختی دارند. اگر اغلب موارد زیر درباره شما صادق است احتمالا دچار تحریف شناختی هستید:

  • تنها به اخباری توجه می‌کنید که افکار قبلی شما را تایید می‌کنند.
  • وقتی مسائل مطابق خواسته‌های شما پیش نمی‌رود اطرافیان را سرزنش می‌کنید یا عوامل محیطی را مقصر می‌دانید.
  • موفقیت دیگران را به شانس آن‌ها و دستاوردهای خود را به تلاش‌تان نسبت می‌دهید.
  • علی‌رغم دانش مختصر در یک حوزه، احساس می‌کنید همه ابعاد آن را می‌دانید.
  • با بالا رفتن سن، تعصبات شما شدت می‌گیرد. (زیرا افزایش سن با کاهش انعطاف‌پذیری همراه است.)

چگونه بر خطای شناختی غلبه کنیم؟

در مجموع خطاهای شناختی می‌توانند کاربردی و حتی گاهی حیاتی باشند اما در هر شکل و به هر هدفی، تحریف فکر و شناخت محسوب می‌شوند. به‌علاوه تحقیقات نشان داده‌است تحریف‌های شناختی با میزان افسردگی و اضطراب رابطه مستقیم دارند. برای غلبه بر خطاهای شناختی، می‌توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:

1.   خطاهای شناختی خود را شناسایی کنید

بیشتر مطالعه کنید، خطاهای شناختی را بشناسید و آن‌ها را در خود پیدا کنید. آگاهی داشتن از آن‌چه در ذهنتان اتفاق می‌افتد نیمی از مسیر غلبه بر تحریف شناختی است. آموزش خطاهای شناختی و نحوه اثر آن‌ها بر تصمیمات تا 30% آثار منفی آن‌ها را کاهش می‌دهد.

چگونه بر خطای شناختی غلبه کنیم؟

2.   عوامل موثر بر تصمیم‌گیری خود را بررسی نمایید

چه موضوعاتی بر روی تصمیم‌گیری شما تاثیر می‌گذارند؟ در گذشته تصمیمات خود را بر اساس چه مسائلی گرفته‌اید؟ علایق شخصی شما؟ شخصی که به او علاقمند هستید؟ اعتماد بیش از حدی که به توانایی‌ها یا دانش خود دارید؟ این موضوعات تعیین‌کننده را پیدا کنید و هنگام تصمیم‌گیری‌های بعدی به آن‌ها توجه داشته باشید.

3.   عقایدتان را به چالش بکشید

تعصبات خود را فعالانه به چالش بکشید. این کار اصلا ساده نیست و گاهی می‌تواند ما را حسابی به هم بریزد اما اثری معجزه‌آسا در غلبه بر خطاهای شناختی دارد. بر روی سوگیری‌های خود تمرکز کنید و تلاش کنید آن‌ها را تحت کنترل خود داشته باشید.

4.   مشورت بگیرید

هنگام تصمیم‌گیری از افراد مورد اعتماد و دانا کمک بگیرید. صحبت کردن با افراد مختلف جهان‌بینی خوبی به شما می‌بخشد و کمک می‌کند عقاید خود را به چالش بکشید. البته در نهایت این خود شما هستید که باید تصمیم بگیرید.

5.   تحت فشار تصمیم‌گیری نکنید

به‌اندازه کافی برای فکر کردن و ارزیابی زمان بگذارید، مزایا و معایب گزینه‌های خود را بسنجید و بعد تصمیم بگیرید. مهارت تصمیم‌گیری درست و منطقی را بیاموزید. تصمیمات تحت فشار اغلب ناشی از سوگیری شناختی هستند.

پاسخ به چند پرسش متداول

خطاهای شناختی بر کار، تحصیل، روابط اجتماعی و ارتباط عاطفی ما اثر می‌گذارد و تصمیمات ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به‌علاوه در حوزه‌های استدلال، ارزیابی، توجه، یادآوری و ادراک، تناقض و تضاد ایجاد می‌کند. بااین‌حال بعضی از خطاهای شناختی در این دنیای پیچیدگی ضروری و حیاتی هستند. در انتهای این مقاله به پاسخ چند پرسش متداول می‌پردازیم. در قسمت نظرات همین مقاله می‌توانید سایر پرسش‌های خود را مطرح کنید.

آیا همه افراد خطای شناختی دارند؟

آیا همه افراد خطای شناختی دارند؟

بله. خطاهای شناختی در همه افراد به نوعی وجود دارد. البته همان‌طور که گفته‌شد ما می‌توانیم آن‌ها را در خود شناسایی و مدیریت کنیم. همچنین اغلب ما تمایل داریم خطاهای شناختی را در دیگران بیش از خودمان تشخیص بدهیم! (این خودش یک خطای شناختی است!) همچنین برخلاف باور عموم، میزان خطاهای شناختی در افراد تناسبی با میزان هوش‌بهر (IQ) آن‌ها ندارد.

تفاوت مغالطه و خطای شناختی چیست؟

مغالطه زمانی اتفاق می‌افتد که فرد در قسمتی از یک استدلال تماما منطقی دچار مشکل می‌شود. سوگیری شناختی برخلاف مغالطه، ریشه در خطاهای پردازش فکری، اختلال در حافظه یا توجه، اسناد و گمراهی ذهن دارد.

ویژگی‌های مشترک خطاهای شناختی کدامند؟

خطاهای شناختی در 4 ویژگی با یکدیگر مشترک هستند:

  1. میان افراد بسیاری مشترک هستند.
  2. حتی با وجود آگاهی کامل آن‌ها باز هم ممکن است دچار خطای شناختی شویم.
  3. همیشه با انحراف از واقعیت همراه هستند.
  4. حین تصمیم‌گیری، مسیر پردازش اطلاعات را کاملا از حالت منطقی خود منحرف می‌کنند.
منتظر دیدگاه شما هستیم دیدگاه خود را حتما بنویسید برایمان تا نمایش دهیم
ارسال نظر

ارسال نظر