در روزگاران دور تسئوس، قهرمان شجاع آتنی، با کشتی باشکوهی به سرزمین کرت سفر کرد تا مینوتور را شکست دهد و جوانان آتنی را آزاد کند. این کشتی با سی پاروی قدرتمند، بادبانهایی باشکوه و بدنهای از جنس چوبهای صیقلی ساخته شدهبود و نمادی از قدرت و اراده آتنیها بود. پس از بازگشت پیروزمندانه تسئوس به آتن، کشتی او را در بندرگاه شهر به نمایش گذاشتند. اما زمان، دشمنی بیرحم است. چوبها پوسیدند و پاروها ترک برداشتند. مردم آتن که نمیخواستند خاطره تسئوس و آن پیروزی شکوهمند را از یاد ببرند، هر قسمت پوسیده یا شکسته کشتی را با الوارهای جدید و مقاوم جایگزین میکردند. این کار نسل به نسل ادامه یافت. هر بار که چوب تازهای به کشتی اضافه میشد، مردم میپرسیدند: آیا این هنوز همان کشتی تسئوس است؟ و این پرسشی است که باید به آن پاسخ بدهیم. معنی هویت چیست و چگونه تعریف میشود؟
معنای هویت
به ماجرایی برگردیم که این مقاله را با آن شروع کردیم. شما به این پرسش که «آیا کشتی بازسازیشده، همان کشتی تسئوس است؟» چه پاسخی میدهید؟ بسیاری از افراد معتقد هستند این کشتی همان قبلی است که برخی از مشکلات آن رفع شدهاست. تعمیرات چیزی از اصالت و حقیقت کشتی کم نخواهد کرد. بنابراین این وسیله همچنان میتواند مسافران را جابجا کند و همان کارکرد گذشته را داشته باشد. اما تصور کنید یک باستانشناس تکههای قدیمی، شکسته و کهنه کشتی را گرد هم بیاورد و از آنها، اثری تازه بسازد. آیا میتوانید بگویید این ساختار تازه، کشتی تسئوس نیست؟ سوال عجیبی است، نه؟
همانطور که میبینید پاسخ این پرسش بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان اینجا به آن پرداخت. اما مفهوم مهمی که از دل این ماجرا بیرون میآید و نقش بسیار مهمی در روانشناسی و سلامت روان دارد، «هویت» است. حتما میدانید که سلولهای بدن ما دائما در حال جایگزین شدن هستند. پوست هر 4 هفته، سلولهای کوچکتر هر چند روز یکبار و استخوانها گاهی هر ده سال تغییر میکنند و جایگزین میشوند. بنابراین میتوان گفت بدن ما در بسیاری از قسمتهای خود دائما در حال تغییر و تعویض است. اما آیا این تغییرات از ما فرد جدیدی میسازد؟
منظور از هویت چیست؟
اگر بخواهیم تعریفی سرراست و روشن ارائه بدهیم باید بگوییم هویت (به انگلیسی: Identity) به مجموعه باورها، ارزشها و ویژگیهایی گفته میشود که ما را از دیگران متمایز میکند. این مفهوم ابعاد روانی، شخصیتی و فیزیکی ما را در بر میگیرد و پیچیدهتر و گستردهتر از آن است که فکر میکنیم. برای اینکه معنی هویت را درک کنیم میتوانیم بهسادگی بپرسیم: «من کیستم؟» و در پاسخ هرچه که بگوییم بخشی از هویت ما را تشکیل میدهد.
اغلب روانشناسان با هر رویکردی، معتقد هستند بخش عمده هویت ما در کودکی و در محیط خانواده شکل میگیرد. بعضی از رویکردهای روانشناختی این شکلگیری را به همان دوره از زندگی محدود میکنند و بعضی دیگر آن را به عوامل دیگری نیز مرتبط میدانند. اما اگر بخواهیم همه تعریفها را پوشش بدهیم و نگاهی جامع و کامل داشته باشیم باید بگوییم هویت به ژنتیک، محیط خانواده در دوران کودکی، روحیات و خلقیات منحصربهفرد شخص، محیط اجتماعی، گروه همسالان، فیزیک و ظاهر فرد و فرهنگ جامعه بستگی دارد.
چرا هویت تا این اندازه اهمیت دارد؟
به سوال مهمی که پرسیدیم برگردیم: «ما که هستیم؟» اهمیت همین پرسش به ظاهر ساده میتواند قدرت بالای هویت را نشان بدهد. تا زمانی که نمیدانیم که هستیم چطور میتوانیم اهداف مشخصی داشتهباشیم؟ چطور ارزشها و باورهای خود را شکل میدهیم؟ هرچه بیشتر خود را بشناسیم و از هویت واقعی خود آگاه باشیم عملکرد بهتری در زندگی خواهیم داشت. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند و هویت قوی و مستحکمی در آنها شکل گرفتهاست در برابر چالشهای زندگی تابآوری بیشتری دارند، روابط محکمتری میسازند و اغلب شخصیتهایی کاریزماتیک هستند.
شناخت هویت به فرد کمک میکند باورها، ارزشها، توانمندیها و اهداف خود را شناسایی کند و شخصیتی یکپارچه برای خود بسازد. چنین افرادی اغلب موفقتر، منجسمتر و شادتر هستند و اعتماد به نفس بیشتری دارند.
1. هویت در تصمیمگیری فرد تاثیرگذار است
از تصمیمات ساده مانند انتخاب غذا یا لباس گرفته تا تصمیمگیریهای مهم و پیچیده مثل انتخاب شغل یا همسر، همگی تحت تاثیر مفهوم هویت و شناخت آن هستند. وقتی ارزشها، باورها و اهداف خود را میشناسیم، انتخابی هماهنگ با اصول و اولویتهای شخصی خواهیم داشت. برای مثال، فردی که خود را مسئولیتپذیر و متعهد تعریف میکند، معمولا گزینههایی را انتخاب میکند که با تعهدات اخلاقی و اجتماعی او هماهنگ باشد. این نوع خودآگاهی، فرد را از تصمیمات بیثبات و پراکنده باز میدارد.
2. روابط اجتماعی افراد تحت تاثیر شناخت هویت است
به خودتان نگاه کنید. حالا دوستانتان را به خاطر بیاورید و شخصیت آنها، اولویتها و اهدافشان را از نظر بگذرانید. میانگین افرادی که به میل خودتان با آنها در ارتباط هستید چقدر شبیه به شما و هویتتان است؟ میبینید؟ هویت و روابط اجتماعی ما ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند و بر هم اثر میگذارند. جیم ران (James Rohn)، نویسنده، کارآفرین و سخنران انگیزشی میگوید: «شما میانگین پنج نفری هستید که بیشترین زمان خود را با آنها میگذرانید!» همین یک جمله بهتنهایی اهمیت هویت و شناخت آن را در یافتن روابط مناسب و نقش روابط را در تغییر دادن شخصیت هویت نشان میدهد.
3. شناخت هویت پیوند جداییناپذیری با موفقیت دارد
شناخت هویت فردی یکی از عوامل کلیدی در موفقیت شخصی است. فردی که از هویت خود آگاه است بهشکل موثرتری هدفگذاری میکند و در مسیر دستیابی به اهدافش، ثبات و پشتکار بیشتری از خود نشان میدهد. شناخت هویت شغلی با پیشرفت حرفهای همراه است درحالیکه هویت مذهبی و ملی میتواند به فرد انگیزههای عمیقتری برای پیشرفت معنوی میدهند. برای نمونه کسی که خود را خلاق و کارآفرین میداند، بهجای آنکه زمان خود را به آزمون و خطا بگذراند، روی توسعه کسبوکار خود تمرکز میکند.
4. هویت به زندگی ما معنا میبخشد
هویت، به زندگی ما معنا و جهت میدهد. انسان ذاتاً موجودی معناجو است و اگر هدف و معنای روشنی در زندگی نداشته باشد احساس پوچی میکند. هویت، همان چیزی است که به زندگی هدف و انگیزه میبخشد و فرد را به سوی آیندهای روشنتر هدایت میکند.
انواع هویت چیست؟
هویت انواع مختلفی دارد که هر یک جنبهای خاص از شخصیت ما را نمایش میدهد. دستهبندی هویت به شاخههای مختلف، تدبیری است که روانشناسان و جامعهشناسان اندیشیدهاند تا به ما در درک پیچیدگی این تجربه انسانی کمک کنند:
1. هویت فردی
آیا میدانید هویت فردی چیست؟ ما خودمان را به شیوهای منحصربهفرد ادراک میکنیم و از دیگران جدا میدانیم. این شیوه ادراک از خود شامل باورها، ارزشها، خاطرات و تجربیات فردی است و ما را از دیگران متمایز میکند. احساس استقلال و تمایز از دیگران نیز ناشی از همین نوع هویت است.
2. هویت اجتماعی
نقشهایی که میپذیریم اهمیت ویژهای در شکلگیری هویت ما دارند. همه ما پدر، مادر، دوست، فرزند، خواهر یا برادر کسی هستیم. بهعلاوه بهواسطه شغلمان، نقش مشخصی را ایفا میکنیم. مثلا ممکن است خانهدار، مدیر یا معلم باشیم. همچنین تغییر نقشها در زندگی میتوانند هویت ما را تحت تاثیر قرار بدهند و در تغییر اهداف کلی زندگیمان نقش داشته باشند. هویت اجتماعی بهطور کلی با نقشهایی که میپذیریم و گروههای اجتماعی که به آنها تعلق داریم مرتبط است. این هویت در ارتباط با دیگران شکل میگیرد و معمولاً تحت تاثیر روابط اجتماعی و تعاملات اجتماعی ما است. ما در قالب اعضای یک خانواده، گروهی از دوستان یا سایر گروههای اجتماعی، هویت اجتماعی خود را میسازیم.
3. هویت فرهنگی
به احساس تعلق خاطری که نسبت به فرهنگ خود و خانوادهمان داریم هویت فرهنگی میگوییم. این هویت شامل زبان، آداب و رسوم، تاریخ و ارزشهای مشترک فرهنگی میشود و نحوه تفکر و رفتار ما تاثیرگذار است.
4. هویت شغلی
شغلی که به آن مشغول هستیم نیز بخشی از هویت ما را تشکیل میدهد. بهطور کلی درک و تعریفی که یک فرد از جایگاه شغلی خود دارد، هویت شغلی گفته میشود و هرچه وظایف، مسئولیتها و نقش حرفهای او با شخصیت و هویت واقعیاش تناسب داشته باشد، هویت کلی فرد قویتر خواهد بود.
5. هویت ملی
با این توضیحات، به نظر شما تعریف هویت ملی چیست؟ به احساس تعلق فرد نسبت به یک کشور یا ملت هویت ملی میگوییم. این جنبه از هویت شامل عناصری مانند فرهنگ، تاریخ، زبان یا حتی باورها و ارزشهای مشترکی است که میان عدهای از افراد وجود دارد. وقتی هویت ملیت در فرد تقویت میشود، او خود را بهشکل عضوی از یک جامعه بزرگ ادراک میکند و نمادهای مشترک مانند سرود ملی یا پرچم کشور در او احساس تعلق خاطر را تقویت میکنند.
6. هویت جنسی
جنسیت، یکی از جنبههای کلیدی در شکلگیری هویت ماست. هویت جنسی به درک فرد از جنسیت خود و نحوه ارتباط آن با هویت اجتماعیاش اشاره دارد. این مفهوم عواملی مانند جنسیت زیستی، تجربیات روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی فرد را در بر میگیرد و تحت تاثیر هورمونها و کروموزومها، محیط اجتماعی و تعاملات و تجربیات فرد شکل میگیرد.
7. هویت مذهبی
هر دین یا آیینی با باورها و ارزشهایی همراه است که میان پیروان آن مشترک هستند. هویت مذهبی به مجموعه این اصول اشاره دارد و خود را در رفتار، شخصیت، نحوه تصمیمگیری و بهطور کلی سبک زندگی فرد نشان میدهد. فرد توسط هویت مذهبیاش به جامعه مشخصی مرتبط میشود و احساس امنیت معنوی و تعلق خاطر را به تجربه میکند.
هویت چگونه شکل میگیرد؟
اریک اریکسون (Erik Erikson)، روانشناس مطرحی که درباره هویت نظریاتی را ارائه دادهاست باور دارد که «شکلگیری هویت فرآیندی پیوسته است.» این فرایند از پیش از تولد آغاز میشود و تا مرگ ادامه دارد. اگرچه دوران کودکی نقش مهمی در پایهگذاری هویت دارد (مانند شکلگیری انواع سبکهای دلبستگی یا طرحوارههای شناختی)، اما تحقیقات نشان میدهند که هویت در طول زندگی انعطافپذیر است و میتواند تحت تأثیر تجربیات جدید تغییر کند.
حال این سؤال مطرح میشود که مسیر شکلگیری «هویت» چگونه است؟
· در اوایل کودکی روند تغییرات هویت چیست؟
پیش از تولد، اولین آجرهای هویتی ما را، ژنهایمان روی هم میگذارند. از لحظهای که به دنیا میآییم، ساختار ژنتیکی و خلق و خوی ما پایه و اساس آن چیزی که هستیم را شکل میدهد. آشنایی با اعضای خانواده، اولین تجربهها و پاسخهایی که به محیط اطراف میدهیم همگی در ساختن پایههای شخصیتی و هویتی ما نقش دارند. به مرور خودآگاهی در ما شکل میگیرد و به این دانش که از دنیای اطراف جدا و مستقل هستیم دست پیدا میکنیم.
· در کودکی تا نوجوانی هویت چگونه تغییر میکند؟
تعاملات ما و شناخت و تجربه کردن محیط پیرامون بهتدریج هویتمان را شکل میدهد. مدرسه و گروه همسالان نیز نقش مهمی در این مرحله از شکلگیری هویت ایفا میکنند. بهآرامی علایق و استعدادهای خود را پیدا میکنیم و خود را میشناسیم. همچنین بازخوردهایی مانند پاداش، تحسین یا تنبیه از محیط اطراف دریافت میکنیم که خود در شکلگیری هویت ما نقش قابل توجهی دارند.
· تاثیر دوره نوجوانی و اوایل جوانی بر هویت چیست؟
اگرچه هویت دائما در حال شکلگیری و تغییر است اما طبق نظریه اریکسون، این دوره مهمترین و تاثیرگذارترین نقش را در شکل دادن به هویت بازی میکند. بحرانیترین مرحله کاوش و کشف هویت، نوجوانی است. به همین دلیل اغلب روانشناسان و درمانگران از اهمیت آموزش و حمایت خانواده در این دوره حساس صحبت میکنند. آزمون و خطا، ساختن دوستیهای واقعی و تلاش برای کشف حقیقت وجودی خود همگی از چالشهای این دوره هستند.
· جوانی و بزرگسالی
در ابتدای این دوره، گرفتن تصمیمات بزرگ و مهم زندگی هویت را میسازند. انتخاب شغل، برقراری روابط عاشقانه و تشکیل خانواده از جمله این تصمیمات مهم و سرنوشتساز هستند. هرچه فرد این تصمیمات را بیشتر با هویت خود سازگار کند، هویتی محکمتر میسازد. با گذشت زمان، هویت به سمت ثبات و شفافیت بیشتر میرود و فرد تجربیات خود را به فرزندان منتقل میکند.
· پس از پنجاه سالگی هویت چه شکلی پیدا میکند؟
با افزایش سن، هویت بهطور کامل شکل میگیرد و فرد با نگاهی به گذشته، دستاوردهای خود را میسنجد. در این مرحله هرقدر زندگی پشت سر با هویت و حقیقت فرد نزدیکی داشتهباشد فرد احساس رضایت خاطر و آرامش بیشتری را تجربه میکند.
پاسخ به پرسشهای متداول
هویت یکی از پیچیدهترین و عمیقترین موضوعات در روانشناسی و فلسفه است و سوالاتی که پیرامون آن مطرح میشوند، بسیاری از ابعاد وجودی و ذهنی انسان را در بر میگیرند. در این مقاله، به بررسی بسیاری از این پرسشها پرداختیم و اکنون قصد داریم بهطور اجمالی، به چند پرسش دیگر نیز پاسخ بدهیم:
آیا هویت چیزی مستقل و جدا از ماست؟
هویت ترکیبی از تجربیات، باورها، ارزشها و تعاملات اجتماعی ماست. اگرچه برخی فیلسوفان معتقد هستند که هویت میتواند درونی و مستقل باشد. بااینحال از منظر روانشناسی و جامعهشناسی، هویت ما در تعامل با دیگران شکل میگیرد. بهعبارت دیگر، هویت همواره با وجود ما، محیط پیرامون، فرهنگ و روابط اجتماعی گره خوردهاست. بنابراین نمیتوان آن را بخشی مستقل از انسان دانست.
نظر رویکردهای مختلف روانشناسی درباره هویت چیست؟
اریکسون احتمالا مهمترین روانشناسی بود که به پرسش «هویت یعنی چه؟» یا «هویت چیست؟» پاسخ داد و درباره این مفهوم، نظریات روانشناسی ارائه داد. او و فروید که به رویکرد روانتحلیلی پرداختهاند، هویت را محصول مشترک تجربیات فردی، اجتماعی و فرهنگی میدانند. اریکسون بهویژه بر اهمیت بحرانهای هویتی در مراحل مختلف زندگی تاکید داشت و بهطور خاص مفهوم «بحران هویت» را مطرح کرد. طبق رویکرد شناختی، هویت مجموعهای از طرحوارهها و باورها است که فرد برای درک بهتر از جهان به کار میگیرد.
مازلو و راجرز، پیشگامان رویکرد روانشناسی انسانگرا، هویت را بخشی از فرایند خودشکوفایی میدانند که فرد با کشف تواناییها و تحقق خواستههایش به آن دست پیدا میکند. در رویکرد اجتماعی نیز، هویت فرد در تعاملات و نقشهای اجتماعی شکل میگیرد.
اختلالات روانی مربوط به هویت چیست؟
اگر بخواهیم هویت را از منظر آسیبشناسی بررسی کنیم، لازم است به چند اختلال روانشناختی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با مفهوم هویت در ارتباط هستند نیز اشاره کنیم. البته باید در نظر بگیریم که اغلب اختلالات روانی با هویت وابسته هستند اما این موارد ارتباطی روشنتر و ملموستر با آن دارند:
- اختلال هویت تجزیهای (DID): فرد بهطور همزمان چند هویت متفاوت را در خود ادراک میکند.
- اختلال شخصیت مرزی (BPD): فرد احساس عدم پایداری در هویت خود دارد.
- بحرانهای هویتی: این بحرانها ممکن است نتیجه استرسهای روانی یا تغییرات بزرگ در زندگی باشند.
بحران هویت چیست؟
بحران هویت مبحثی گسترده و پیچیده است که در چند جمله همه ابعاد آن نمیگنجد. اما اگر بخواهیم بهطور خلاصه به این مشکل بپردازیم باید بار دیگر نام اریکسون را به میان بیاوریم. اریکسون معتقد بود که انسانها در طول زندگی خود با چالشهایی روبرو میشوند که در نهایت هویت آنها را میسازد یا تغییر میدهد. این نظریه بهویژه در دوران نوجوانی و جوانی از اهمیت ویژهای برخوردار است، زمانی که فرد به جستجوی معنی و جایگاه خود در جامعه و در رابطه با دیگران میپردازد.
بحران هویت به شرایطی اشاره دارد که فرد طی رویارویی با این چالشها، دچار سردرگمی درباره ارزشها، اهداف و جایگاه خود در زندگی میشود. این بحران ممکن است در هر دورهای از زندگی رخ دهد اما اغلب در دوره نوجوانی یا جوانی شایع است. زیرا دلایل اصلی آن یعنی: تغییرات بزرگ در زندگی (مانند مهاجرت، طلاق، یا از دست دادن شغل)، چالشهای مربوط به رشد (مانند ورود به بزرگسالی یا بازنشستگی) و تضاد بین ارزشهای شخصی و اجتماعی اغلب در این دوران رخ میدهند و شخصیت فرد نیز تا حدودی در این زمان شکل گرفتهاست.
ارسال نظر