اید برایتان پیش آمده باشد که یک ویژگی خاص در عزیزانتان شما را متعجب، خوشحال یا عصبانی کند. این اتفاق برای من افتادهاست. دوستی دارم که با وجود تمام شباهتهایمان، تفاوتی قابل توجه بین ما وجود دارد. او در مواجهه با هر موضوعی، مدتی طولانی به بررسی و واکاوی مسئله میپردازد و تا مدتها نمیتوان از او انتظار یک نتیجه قطعی داشت. برخلاف او، من اهل برنامهریزی هستم و همهچیز باید تحت کنترلم باشد. پیشتر خیال میکردم دوست من از سر لجبازی چنین روشی را پیش میگیرد، اما بعدها متوجه تفاوت شخصیت، صفات و ویژگیهای شخصیتیمان شدم. درواقع، این همان ایدهای بود که روانشناسان را ترغیب کرد به ویژگیها، تفاوتها و شباهتهای افراد بپردازند و نظریات شخصیت را ارائه بدهند. در این مقاله قصد داریم این نظریات را بررسی کنیم و مختصری نیز به آزمون های روانشناسی بپردازیم.
شخصیت چیست؟
به ویژگیها و خصوصیات ثابتی که باعث میشوند یک فرد به شیوه خاصی احساس، تفکر و رفتار کند، شخصیت گفته میشود. این مشخصه در طول زمان تقریبا ثابت است و بهشکل مختصر و ناملموسی تغییر میکند. البته بعضی نظریات معتقد هستند میتوان تغییراتی در ساختار آن ایجاد کرد و برخی دیگر ثباتی بیشتری برای آن در نظر میگیرند.
توجه داشته باشید که شغل شما، مهارتهایتان و ویژگیهای فیزیولوژی و جسمانی شما هیچیک شخصیت شما نیستند. همچنین خلقوخو، حالات روانی موقت و احساسات و نیازهای شما (مانند گرسنگی، عصبانیت و خستگی) نیز معرف شخصیت شما نیستند. اگر شما یک بازیگر سینما هستید نمیتوانید این ویژگی را بهعنوان شخصیت خود معرفی کنید. بااینحال احتمالا بعضی خصوصیات و ویژگیهای شما که مرتبط با شخصیتتان بودهاند باعث شدهاند یک هنرمند موفق باشید.
ویژگیهای اصلی شخصیت کدامند؟
دو ویژگی اصلی را برای شخصیت در نظر میگیریم: اول اینکه شخصیت سازمانیافته و سازگار است؛ یعنی همه ما تمایل داریم در یک شرایط خاص، برخی از جنبههای شخصیت خود را بدهیم و بعضی دیگر را پنهان کنیم. از این طریق بهطور سازمانیافته به همه ابعاد آن دسترسی داریم و بهشکلی سازگارانه از آن استفاده میکنیم.
ویژگی دوم شخصیت این است که اگرچه بهطور کلی پایدار و ثابت است تحت شرایط خاصی، انسان متفاوتی را از ما بیرون میکشد. برای نمونه ممکن است در محل کار و کنار همکاران شخصیتی آرام و کمحرف از خود نشان بدهیم اما در جمع دوستان صمیمی، فعال، صمیمی و اجتماعی باشیم. همچنین اعضای خانواده ما را فردی عصبی و بیحوصله بدانند. اگرچه هر کدام از این ویژگیها با یکدیگر متفاوت و حتی متعارض هستند، همه آنها در کنار هم شخصیت ما را شکل دادهاند و مغایرتی با پایداری شخصیت ندارند.
روانشناسی شخصیت چیست؟
فکر میکنید چه چیزی شما را به فردی که در حال حاضر هستید تبدیل کردهاست؟ شغلتان؟ خانواده؟ دوستان؟ تربیت دوران کودکی شما؟ ژنهایتان؟ روح و روان؟ اجداد شما؟ یا موارد کمتر ملموس، مثل واکنشهایتان به محیط؟ تصمیمات فردی؟ یا تعارضات شخصیتی شما؟ پاسخ به این سوال آسان نیست زیرا شخصیت بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان منشا و ساختار آن را بهسادگی مشخص کرد. به همین دلیل نظریات متنوع و متفاوتی در روانشناسی شخصیت ارائه شدهاند که گاهی یکدیگر را نقض میکنند و گاهی تکمیلکننده هم هستند.
نظریات شخصیت توضیح میدهند که چرا ما به گونه خاصی رفتار میکنیم و شخصیت ما چگونه شکل گرفتهاست. تحقیقات نشان دادهاند اگرچه صفات و ویژگیهای افراد قابل تغییر هستند اما شخصیت اغلب تا آخر عمر پایدار میماند. برای بررسی شخصیت از روشهای علمی مختلفی استفاده شدهاست. بعضی از روانشناسان از آزمایشهای دقیق و روشهای قابل مشاهده استفاده کردهاند که نتایج آنها نیز معتبر و قابل استناد است اما برای هر متغیری نمیتوان این شیوه را به کار برد. بعضی دیگر به تحقیقات بالینی متکی هستند که این موارد نیز اگرچه نتایج جالبی در پی دارند اما اغلب ذهنی هستند و تعمیم دادن آن آسان نیست. در ادامه به بررسی اصلیترین نظریات روانشناسی شخصیت میپردازیم.
آشنایی با نظریات روانشناسی شخصیت
بهطور کلی نظریات بسیاری در روانشناسی مطرح شدهاند. بعضی از آنها هنوز هم معتبر هستند و محققان را به بررسی وادار میکنند، بعضی دیگر منسوخ شدهاند یا بهاندازه کافی به آنها توجه نشدهاست. در حیطه روانشناسی شخصیت، 5 نظریه مهم و اساسی وجود دارد که همچنان ارزش بررسی دارند. اگرچه نمیتوان هیچیک را کاملا رد یا تایید کرد اما همه آنها معتبر هستند.
نظریه روانکاوی فروید
فروید را با نام پدر روانکاوی میشناسند. او شخصیت انسان را به سه بخش اید (Id: نهاد)، ایگو (Ego: خود) و سوپرایگو (Super Ego: فراخود) تقسیم کرد و معتقد بود انسان بی آنکه بداند بر اساس خواستههای ذهن ناخودآگاه خود (اید و بخشهایی از سوپرایگو) تصمیم میگیرد و رفتار میکند. زیگموند فروید اعتقاد داشت عمده شخصیت انسان در 5 سال اول زندگی شکل میگیرد و تحت تاثیر غریزه و تربیت است. او همچنین 5 مرحله رشدی برای هر فردی در نظر گرفت که به مراحل رشد روانی-جنسی فروید شناخته میشوند.
برخلاف فروید که بر ابعاد جنسی شخصیت اصرار داشت، وارثان او (نئوفرویدیها: اریکسون، یونگ، آدلر و هورنای) با این تاکید بیش از اندازه مخالفت کردند و هر یک تعارضات وجودی انسان را ناشی از موضوعات دیگری دانستند. بااینحال جنبههای دیگر نظریات فروید همچنان در آثار روانشناسان بعد از او تاثیرگذار بودهاست.
نظریات رفتارگرایی و شخصیت
بعضی دیگر از روانشناسان معتقد بودند شخصیت را نمیتوان صرفا بیولوژیک دانست یا تغییرات آن را به 5 سال اول زندگی محدود کرد. آنها سعی داشتند نشان بدهند که بخشهایی از شخصیت تنها پاسخ به عوامل محیطی هستند. هدف از نظریه رفتارگرایی این بود که نشان بدهد چرا افراد در موقعیتهای یکسان رفتاری متفاوت نشان میدهند و چه عوامل بیرونی این رفتار را تقویت میکند. آنها بهطور کلی به آزمایش پایبند بودند و اعتقاد داشتند نمیتوان به ابعادی از ذهن و روان که قابل مشاهده و اندازهگیری نیست استناد کرد.
این نظریه بعدها خود به چند شاخه دیگر تقسیم شد که یکی از مهمترین زیرشاخههای آن، نظریه شناختی-اجتماعی بندورا بود. در این تئوری، آلبرت بندورا تاکید ویژهای بر یادگیری اجتماعی، نقش تقلید در رشد شخصیت و تاثیرات محیطی بر رفتارهای کارآمد افراد دارد. مشاهده، یادگیری، الگوبرداری، تنبیه، تشویق و شرطیسازی از اصول نظریات رفتارگرایی هستند.
تئوری زیستشناختی
در نظریه زیست شناختی شخصیت، تاکید بر بیولوژی و ژنتیک انسانها است. این نظریات هنگامی محبوبیت پیدا کردند که تحقیقات بر روی دوقلوهای تکتخمکی و دوتخمکی آغاز شد. طبق این پژوهشها، دوقلوها حتی اگر در محیطهای گوناگون با تربیتهای متفاوتی پرورش پیدا کنند خصوصیات و ویژگیهای مشابهی از خود نشان میدهند. این موضوع اهمیت ژنتیک در شکلگیری شخصیت را ثابت میکند. آیزنک از روانشناسانی بود که در این زمینه فعالیتهای ارزنده و قابل توجهی داشت.
نظریه انسانگرایی
یکی دیگر از نظریات محبوب روانشناسی شخصیت، رویکرد انسانگرایانه است. در این دیدگاه به اراده آزاد و تجربه شخصی افراد در رشد شخصیتشان پرداخته میشود. آبراهام مزلو و کارل راجرز از نظریهپردازان این رویکرد بودند. طبق نظریات آنها همه افراد میل درونی نسبت به خودشکوفایی دارند و برای دستیابی به آن تلاش میکنند. نظریه انسانگرایی نگاه مثبتتری به طبیعت انسان و ظرفیتهای درونی او دارد و معتقد است در کنار الگوهای رفتاری و شیوه تفکر، نظر شخصی هر انسان و معنای زندگی برای او نیز اهمیت دارد. مفاهیمی مانند عزت نفس، شکوفایی، احساس تعلق و احساس امنیت در این نظریه مورد بررسی قرار میگیرند.
نظریه صفات در روانشناسی شخصیت
آخرین نظریه روانشناسی شخصیت که به آن میپردازیم نظریه صفات است. طبق این نظریه، شخصیت مجموعهای از صفات پایدار است که منجر میشود هر انسانی به شیوه خاصی رفتار کند. نظریه پنج عاملی یکی از شاخههای این رویکرد است که برای شخصیت پنج عامل: گشودگی نسبت به تجارب تازه (Openness to Experience)، مسئولیتپذیری و وظیفهشناسی (Conscientiousness)، برونگرایی (Extraversion)، سازگاری (Agreeableness) و روانرنجوری (Neuroticism) را در نظر میگیرد و به نظریه OCEAN یا اقیانوس نیز شناخته میشود. این نظریه هنوز یکی از بهترین و معتبرترین رویکردهای روانشناسی شخصیت است اما نمیتوان اختلال شخصیت یا بیماریهای روانی را پیشبینی کند.
انواع آزمونهای شخصیتشناسی
تستهای شخصیتشناسی به آزمونهایی گفته میشود که میتوانند ویژگیها، خصوصیات، علایق، احساسات، انگیزهها و رفتارهای افراد را بسنجند و آنها را از جهات مختلف مورد بررسی قرار بدهند. در این آزمونها تنها یک جنبه خاص از شخصیت یا ویژگیهای فردی در نظر گرفته نمیشود و همه ابعاد آن در کنار یکدیگر مورد بررسی قرار میگیرد. بعضی از این آزمونها مستقیم و بهصورت پرسشنامه یا پرسش و پاسخ شفاهی است که به آن آزمون خودگزارشی گفته میشود و بعضی دیگر آزمونهای فرافکن هستند که تعبیر و تفسیر اظهارات فرد میپردازند.
تستهای شخصیتشناسی بارها و بارها مورد آزمایش قرار میگیرند و اعتبار و روایی آنها بررسی میشود. بنابراین هر آزمونی که به نام آزمون روانشناسی در رسانهها میبینید معتبر نیست و نمیتوان به نتایج آنها استناد کرد. همچنین این آزمونها تشخیصی نیستند یعنی صرفا به بررسی ویژگیهای مختلف انسانها میپردازند و اختلال شخصیت را مشخص نمیکنند. از انواع تست های شخصیتشناسی میتوان به MMPI، MBTI و آزمون رورشاخ اشاره کرد.
آزمون MBTI و تحلیل تایپهای شخصیتی
یکی از محبوبترین تست های شخصیت شناسی، آزمون MBTI است. اولین نسخه این آزمون در سال 1944 منتشر شد و بعد از آن نیز بارها توسط کاترین و ایزابل، روانشناسان سازنده تست مورد بررسی، ارزیابی و اصلاح قرار گرفت. MBTI هنوز از معتبرترین آزمونهای مورد استفاده برای خودآگاهی، شخصیتشناسی، استخدام و استعدادیابی محسوب میشود. طبق این آزمون، انسانها را بر اساس 4 ویژگی اصلی آنها یعنی: درونگرایی یا برونگرایی، حسی یا شمی، احساساتی یا منطقی و پذیرنده یا قضاوتگر میتوان یه 16 دسته مختلف تقسیم کرد. بهطور مختصر این 16 دسته را معرفی میکنیم:
- شخصیت ENFJ یا ابرقهرمان: این شخصیت به رهبری کاریزماتیک خود شهرت دارد.
- تایپ ENFP یا شخصیت جنگجو: شخصیتی آزاد، مشتاق، خلاق و اجتماعی.
- شخصیت ESFJ یا مشاور: افراد دلسوز، همراه و محبوب.
- تیپ شخصیتی ESFP یا مجری: افرادی مشتاق و خودجوش که همواره برای زندگی کردن هیجانزده هستند.
- شخصیت INFJ یا حامی: اشخاصی کمحرف، الهامبخش و سختکوش.
- تیپ INFP یا ایدهآلگرا: افرادی نوعدوست، خلاق و مهربان.
- تایپ INTJ یا معمار: افرادی که تفکر و سکوت را در هر شرایطی ترجیح میدهند.
- تایپ INTP یا منطقگرا: مخترعان مبتکر با عطش سیریناپذیر برای آموختن.
- شخصیت ISFJ یا محافظ: محافظان فداکار و صمیمی که همیشه آماده حمایت از عزیزان خود هستند.
- تیپ شخصیت ISFP یا ماجراجو: هنرمندانی خلاق که عاشق کشف موضوعات تازه هستند.
- تیپ شخصیتی ISTJ یا تدارکاتچی: افرادی قابل اعتماد با احساس مسئولیت بالا.
- تایپ ISTP یا ماهر: اشخاصی جسور، عملگرا و ماهر در هر زمینهای.
- تایپ شخصیتی ESTJ یا سرپرست: مدیران بینظیر که مهارتی عالی در کنترل افراد و وظایف دارند.
- تیپ ENTJ یا فرمانده: رهبرانی جسور و بااراده که یا راهی پیدا میکنند یا راهی میسازند.
- تیپ ENTP یا مجادلهگر: متفکران باهوش و کنجکاوی که در چالشها همواره پیشرفت میکنند.
- شخصیت ESTP یا جستجوگر: افرادی ریسکپذیر، باهوش و پر از اشتیاق زندگی.
برای آگاهی از تایپ شخصیتی خود میتوانید از نسخههای معتبر ترجمهشده MBTI استفاده کنید.
متفکران روانشناسی شخصیت
روانشناسان بزرگی در زمینه روانشناسی شخصیت فعالیت کردهاند. آنها با هوش سرشار و خلاقیت و نوآوری، تحولی در روانشناسی به وجود آوردهاند. در این قسمت به چند نام شناختهشده میپردازیم اما تعداد این محققان بسیار بیشتر از آن است که بتوان در چند سطر به تلاشهایشان اشاره کرد.
- زیگموند فروید (Sigmund Freud): فروید پدر روانکاوی بود و به اهمیت تجربیات کودکی، رویا، ذهن ناهشیار، نمادها و غریزهها پرداخت.
- اریک اریکسون (Erik Erikson): اریکسون که از پیروان فروید بود بر اهمیت جامعه در فرایند رشد کودک پرداخت و نظریه 8 مرحلهای رشد را ارائه کرد.
- بیاف اسکینر ( F. Skinner): اسکینر از مبتکرانی بود که با شرطیسازی نشان داد رفتار انسانها تا چه اندازه تحت تاثیر محیط است.
- آبراهام مازلو (Abraham (Harold) Maslow): هرم سلسله نیازهای مزلو از مهمترین یافتههای روانشناسی است. اگرچه به این هرم انتقاداتی وارد است اما این یافته به پایهای برای بسیاری از نظریات بعدی خود تبدیل شدهاست.
- کارل راجرز (Carl Rogers): او یکی از روانشناسان انسانگرایی بود که به مفاهیمی مانند کارآمدی، شکوفایی، آزادی و حقارت پرداخت.
پرسشهای متداول
هیچ یک از نظریات روانشناسی و رویکردهای آن بهتنهایی کامل یا کافی نیستند و نتوانستهاند نیازهای روانشناسی را بهطور کامل پاسخ بدهند. شخصیت انسان بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان ساز و کار آن را به این سادگی توضیح داد. در این مقاله به مهمترین نظریات شخصیت در روانشناسی پرداختیم. در انتها قصد داریم به چند پرسش جالب توجه پاسخ بدهیم. با ما همراه باشید.
کدام تیپ در روانشناسی شخصیت بهتر است؟
روانشناسی شخصیت به برتری یک تیپ شخصیتی نسبت به دیگران نمیپردازد. انواع شخصیت ها در روانشناسی با هر خصوصیتی قابل احترام و به اندازه کافی خوب هستند. بنابراین نمیتوان گفت کدام تایپ شخصیتی از دیگران بهتر یا بدتر است. هر یک از این شخصیتها در حیطههای خاصی عملکرد بهتری دارند و خصوصیات منحصربهفرد آنها، تواناییهای ویژهای به آنها بخشیدهاست.
کدام تایپهای شخصیت کمیاب و کدام متداول هستند؟
تایپ شخصیتی ISFJ متداولترین تیپ شخصیتی در MBTI است که تقریبا 14% جمعیت را تشکیل میدهد. این تیپ همدل، وفادار و فداکار است و همواره به عزیزان خود اولویت میدهد. ISTJ نیز متداولترین تایپ شخصیتی در میان مردان است. در مقابل تیپ INFJ نادرترین تایپ شخصیتی است. این تایپ توانایی تحسینبرانگیزی در درک احساسات دیگران و همدلی با آنها دارد.
ارسال نظر